عشـــــق تلـــــــــخ
خدایا عشقی که بهم دادیو ازم پس گرفتیــــــــ
<

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد

---------------+++++++++++++++-----------------++++++++++++-------------+++++++++++---------------+

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد

.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, :: 14:27
P.sh

کاش میشد هیچ کس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی با تو می مانم ولی...
رفتی و گفتی و اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دست های تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود              
-----------------------------                   
می نویسم
می خوانم و فریاد می زنم
همیشه دوستت دارم
اما حیف که
دوست داشتن همیشه کافی نیست......
بی تو دیگه نمی تونم
ذره ذره تموم شدم
ای بی وفا ای مهربون
تو رفتی و تنها شدم
حالا می گم بیا ولی
انگار دیگه نمی تونی
یکی دیگست تو زندگیت
اینو از قلبت شنیدم
می دونی گریه می کنم
شبا یرای عشق تو؟
نمی رسم یه تو ولی داد می زنم دیوونتم

.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 18:2
P.sh
رفتی خاطره های تو نشسته تو خیالم بی تو من اسیر دست آرزوهای محالم یاد من نبودی اما، من به یاد تو شکستم غیر تو که دوری از من ، دل به هیچ کسی نبستم یاد من باش تا بتونم، همیشه برات بخونم بی تو وعطر تن تو، یه چراغ نیمه جونم


 

 


 

هفت شهر عشق شهر اول: نگاه و دلربایی شهر دوم: دیدار و آشنایی شهر سوم: روزهای شیرین و طلایی شهر چهارم: بهانه،فکر،جدایی شهر پنجم: بی وفایی شهر ششم: دوری و بی اعتنایی شهر هفتم: اشک،آه،تنهایی


 

عشق نخستین بینش را نسبت به ابدیت به تو هدیه می دهد. عشق نخستین آزمونی است که زمان را به فراسو می برد. این گونه است که عاشقان هرگز از مرگ نمی هراسند. عشق مرگ نمی شناسد...


 

یه روز عشق و دیوونگی و محبت و فضولی داشتن با هم قایم باشک بازی می کردن نوبت به دیوونگی که رسید همه را پیدا کرد اما هر چه گشت از عشق خبری نبود فضولی متوجه شد که عشق پشت یه بوته گل سرخ قایم شده دیوونگی رو خبر کرد و دیوونگی یه خار بزرگ برداشت و در بوته ی گل سرخ فرو کرد صدای فریاد عشق بلند شد وقتی به سراغش رفتند دیدند چشماش کور شده و دیوونگی که خودشو مقصر می دونست تصمیم گرفت که همیشه عشقو همراهی کنه و از اون به بعد دیوونگی شد عصای عشق


 

میمیرم مرا در تابوت سیاهی بگزارید تا همه بدانند در تاریکی به سر می برده ام دستهایم را از تابوت بیرون بگزارید تا همه بدانند به آنچه می خواستم نرسیدم چشمهایم را باز بگزارید تا همه بدانند چشم انتظار از دنیا رفته ام روی قبرم تکه یخی بگزارید تا مثل باران برایم اشک ریزد و روی سنگ قبرم چیزی ننویسید تا همه فراموشم کنند...


 

**کاشکی مانیتورت بودم همیشه رخ به رخت بودم...... کاشکی که کیبورتت همیشه زیر انگشتات بودم.......کاشکی که هدفونت بودم همیشه در گوشت بودم .......کاشکی که موست بودم همیشه تو مشتت بودم .. ....کاشکی پسووردت بودم همیشه توی فکرت بودم


 

 گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست/ بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست/ گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن/ گفتی باید بروم حوصله ای نیست/ پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف/ رفتی تو و دیگر اثر از چلچله ای نیست/ گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت/ جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست/ رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت/ بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست.


 

 یادت باشه اگه شبی رفتی ستاره بیاری قلبتو وقت اومدن توآسمون جانذاری نری یه وقت پیداکنی توآسمون ستاره ای یه وقت باچشمات نبینم یه چشمکی اشاره ای یه وقت نبینم خودت هم مثل ستارها شدی ستاره ای رودیدی و...روزوشب ازخود بیخودی این زمینم واسه خودش یه آسمونه رنگیه آسمون این پایینا پرازستاره سنگیه یه وقت ازاین ستارهاگول نخوری ماه شبم آخه برای داشتنت همیشه درتاب وتبم می ترسم ازدستت بدم اگه بری به آسمون بی خیال ستاره شو پیش من خاکی بمون


 

 کاش آدما عاشق نمیشدن کاش بین عاشقا فاصله نبود کاش بین عشاق جدایی نبود کاش هیچ عشقی نمیره کاش عشق همه پاک باشه کاش کاش کاش........ خدایا میشه این آرزوها به حقیقت تبدیل بشه؟ تو میتونی پس دل هیچ عاشقی رو نشکن. تو تنهایی میدونی تنها بودن چقدر سخته


 

عشق یعنی شاعری دلسوخته عشق یعنی آتشی افروخته عشق یعنی با گلی گفتن سخن عشق یعنی خون لاله بر چمن عشق یعنی شعله برخرمن زدن عشق یعنی رسم دل بر هم زدن عشق یعنی یک تیمم، یک نماز عشق یعنی عالمی رازو نیاز عشق یعنی با پرستو پر زدن عشق یعنی آب بر آذر زدن عشق یعنی چون محمد پا به راه عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه عشق یعنی بیستون کندن به دست عشق یعنی زاهد اما بت پرست عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی قطره و دریا شدن عشق یعنی یک شقایق غرق خون عشق یعنی درد و محنت در درون عشق یعنــی
دیده بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن عشق یعنی قطعه شعر ناتمام عشق یعنی بهترین حسن ختام


 

 ای که می پرسی نشان عشق چیست عشق چیزی جز ظهور مهر نیست..... عشق یعنی مهر بی چون و چرا ؛ عشق یعنی کوشش بی ادعا ..... عشق یعنی مهر بی اما اگر ؛ عشق یعنی رفتن با پای سر ..... عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست ؛ عشق یعنی جان من قربان اوست ..... عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛ حرفهای دل بدون گفتگو ..... عشق یعنی عاشق بی زحمتی ؛ عشق یعنی بوسه بی شهوتی ..... عشق ، یار مهربان زندگی ؛ بادبان و نردبان زندگی ..... عشق یعنی دشت گلکاری شده ؛ در کویری چشمه ای جاری شده ..... یک شقایق در میان دشت خار ؛ باور امکان با یک گل بهار


 

عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی مست و بی پروا شدن عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن عشق یعنی رازقی ، یعنی نسیم عشق یعنی مست گشتن از شمیم عشق یعنی آفتاب بی غروب عشق یعنی آسمان ، یعنی فروغ عشق یعنی آرزو ، یعنی امید عشق یعنی روشنی ، یعنی سپیدعشق یعنی غوطه خوردن بین موج عشق یعنی رد شدن از مرز اوج عشق یعنی از سپیده تا سحر عشق یعنی پا نهادن در خطر عشق یعنی لحظه دیدار یار عشق یعنی دست در دست نگار عشق یعنی عقل شد مدهوش تو عشق یعنی مست در آغوش تو عشق یعنی لحظه های بی قرار عشق یعنی صبر ، یعنی انتظار عشق یعنی اشتیاق و اضطراب عشق یعنی دلهره ، یعنی شتاب عشق یعنی اشک ، یعنی عاطفه عشق یعنی یادگاری خاطره
**عشق یعنی لایق مریم شدن عشق یعنی با خدا همدم شدن عشق یعنی جام لبریز از شراب عشق یعنی تشنگی ، یعنی سراب عشق یعنی خواستن ، له له زدن عشق یعنی سوختن ، پر پر زدن عشق یعنی سالهای عمر سخت عشق یعنی زهر شیرین ، بخت تلخ عشق یعنی با "خدایا" ساختن عشق یعنی چون همیشه "باختن"


 

 در میان همه گل گشتم و عاشق نشدم در عجب بودم که تورا دیدم و دیوانه شدم تا کجا باید سفر کرد تا به کی باید دوید از کجا باید گذر کرد تا به شهر تو رسید گفتی که طبیب دل هر بیماری پس طبیب دل من باش که بیمار توءم گر همسفر عشق شدی مردسفر باش هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش


 

گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم/ گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو/ گفتم این روی فرشتست عجب یا بشر است/ گفت این غیر فرشتست و بشر هیچ مگو/ گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد/ گفت می باش چنین زیر و زبر هیچ مگو


 

همیشه از نگاه تو با تو عبور می کنم از این که عاشق توام حس غرور می کنم دوباره با سلام تو تازه تازه می شوم با نفس ساده تو غرق ترانه می شوم با تو ستاره میشوم ......... از سایه های ملتهب همیشه می گریختم با رفتن تو هر نفس بغض دوباره میشوم ناجی شام شوکران; با دل عاشقم بمان به حرمت حضور تو چون تو یگانه میشوم خانه به خانه دیدمت همچو فسانه دیدمت با تو ستاره میشوم
**عشق چیست؟ 3 ثانیه نگاه، 3 دقیقه خنده، 3 ساعت صفا، 3 روز آشنایی، 3 هفته وفاداری، 3 ماه بیقراری، 3 سال انتظار، 30 سال پشیمانی!


 

**به سلامتی دیوار، چون که هر مرد و نامردی بهش تکیه میکنن! به سلامتی کلاغ نه برای سیاهیش، برای یک رنگیش، به سلامتی کرم خاکی، نه برای کرم بودنش، برای خاکی بودنش، به سلامتی گاو، چون نگفت من، گفت ما! و به سلامتی ما، که دوست داشتن یادمون نرفته!


 

 گفتگوی ماه و نابینا: نابینا گفت: دوستت دارم ماه گفت تو که منو نمی بینی چطوری دوستم داری نابینا گفت اگه می دیدمت عاشق زیباییت می شدم اما الان که نمی بینمت عاشق خودت هستم.


 

چشمان خسته ات ، آرام و بی صداست گویی ز راز تو، آگه فقط خداست ناگفته های تو، در سینه ات نهان اما سکوت تو، گویای صد بیان آن گونه های تو ، دشت شقایق است شرح سکوت تو، نشر حقایق است تنهایی و غریب ، در بزم بی کسان رنجیده سینه ات ، از ظلم ناکسان گر چه تبسمی ، بر لب نشانده ای در پشت خنده ات ، دل خسته مانده ای


 

بابا کجایی؟ نیستی؟ توریستی؟ امپریالیستی؟کمونیستی؟ فاشیستی؟دموکراتیستی؟ خدایی نکرده مریض که نیستی؟راستی هرجا هستی و هرکی هستی بیسته بیستی


 

در وجودم چیزی هست که تو را نجوا می کند ... و تنها عشق مرا رها می کند ... و نور آن نگاهی ست که تو به من روا می کنی ... پس عشق و نور را از من دریغ نکن و بر من بتاب که بی عشق تو ؛ بی نگاه تو ؛ بی تو رو به غروب رهسپارم.... مرا به طلوعی دیگر برسان


 

وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم وقتی که دیگر رفت، من به انتظار آمدنش نشستم وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد ، من او را دوست داشتم وقتی که او تمام کرد من شروع کردم وقتی او تمام شد من آغاز شدم و چه سخت است تنها متولد شدن. مثل تنها زندگی کردن . مثل تنها مردن...


 

*هرگاه یک مسیحی می میرد بر سر مزارش صلیبی می آویزند تا همه بدانند آنجا گوری است تو هم بر گردنت صلیبی بیاویز تا همه بدانند سینه ی تو گورستان مــن است...


 

 وقتی بارون نگاهت رو به نگاهم ریختی؛‌دلم زنده شد. وقتی با دلت قدم به دلم گذاشتی؛ زلزله‌ی شدیدی رو توی دلم حس کردم . وقتی اومدی؛ تموم تنهاییهام رو با خودت بردی. از همون اول می دونستم اومدی که توی قلبم بمونی..... برای همیشه پس ای نازنین ! ‌ای تنها مونس ! ای عشق : بمون تا بتونم بمونم .


 

 بنوش به سلامتیه هر چی عاشقه تو این دنیاست: به سلامتی گاو چون نگفت من گفت ما. به سلامتی کرم خاکی به خاطر خاکی بودنش بسلامتی خیار به خاطر یارش به سلامتی شلغم به خاطر اون غمش به سلامتی کلاغ هر چند که سیاهه ولی عوضش یه رنگه به سلامتی دیوار که هر مرد و نامردی بهش تکیه میده به سلامتی شمع که حرف نمیزنه عمل میکنه و تا آخرش به پات میسوزه به سلامتی خودت و خودم که مدتهاست دوستیم و همدیگرو ایگنور نمیکنیم که هیچ خیلی هم با هم مهربونیم


 

 وقتی کسی نیست که به دادت برسه پس داد نزن، سکوت کن، شاید از سکوتت همه بفهمن که چه قدر درد و رنج توی وجودت انباشته شده، فریاد دردت رو دوا نمیکنه، اما سکوت شاید نتونه دردتو از بین ببره اما میتونه خیلی راحت تو را از این دنیای مسخره نجات بده


 

خداوند یک زندگی به تو داده که آنرا زندگی کنید ، خود انگیخته و بدون الگو آنرا زندگی کن. برده و مقلد نباش. خودت را دوست بدار، به خودت احترام بگذار و سعی کن همانطور که احساس میکنی زندگی کنی. و حتی اگر شکست بخوری ، راضی خواهی بود و با تقلید از دیگری ، حتی اگر پیروز شوی، در درون خالی خواهی بود و پوشالی


 

روزی که عشق وارد خانه قلبم شد او را نشناختم، مدتی طول کشید تا با او آشنا شدم ، از او خوشم آمده بود ، خواستم به او بگویم برای همیشه در خانه قلب من بمان اما قبل از این که من به او بگویم ، به من گفت آمده ام برای همیشه اینجا بمانم


 

توی ساحل روی شنها قایقی به گل نشسته یکی با چشمای گریون گوشه ای تنها نشسته نگاه پر اضطرابش به افق به بینهایت ساکته اما تو قلبش داره یک دنیا شکایت توچشاش حلقه اشکه توی قلبش غم دنیا منتظر به راه یاره تا بیاد امروز و فردا باورش نمیشه عشقش همه دنیاش زیر آبه تنها مونده توی ساحل زندگی براش عذابه


 

اگر قرار باشه ظرف 24 ساعت دنیا به پایان برسه تموم خط های تلفن و تالارهای گفتگو و ایمیل ها اشغال میشه. پر میشه از کلمه های (( از اینکه رنجوندمت پشیمونم من رو ببخش یا تو را عاشقانه می پرستم یا مراقب خودت باش )) اما بین این همه پیام یکی از همه تکون دهنده تره (( همیشه عاشقت بودم ولی هیچوقت بهت نگفتم )) پس عشق و محبت را تقدیم آنکه دوستش داریم کنیم شاید فردایی دگر هرگز نباشد


 

بفرستین: 1-مرام فقط مرام گاو چون نگفت من گفت ما 2- صفا فقط صفای مورچه که هر وقت گریه کرد هیچکس اشکش ندید 3- رفیق فقط کلاغ نه بخاطر سیاهیش به خاطر یه رنگیش 4- معرفت فقط معرفت کرم نه به خاطر کرم بودنش به خاطر خاکی بودنش 5- یه رنگی فقط یه رنگی دیوار که هرچی مردو نا مرده بهش تکیه میدن 6- نامردا رو خیلی دوست دارم چون اگه نباشن مردا مشخص نمی شن


 

 اگه تورو خواستن اشتباهه اگه باتوبودن اشتباهه اگه عاشق توبودن اشتباهه اگه واسه تومردن اشتباهه پس توبهترین و قشنگترین اشتباه زندگی من هستی

.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           

ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست
چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست

از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام
ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست

=======================================

به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو

==========================================

عمر من

تا دشت پرستاره اندیشه های گرم

تا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگی

تا کوچه باغ خاطره های گریز پای

تا دشت یادها

هان ای عقاب عشق از اوج قله های مه آلود دوردستها

پرواز کن

پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من

 ============================================

هر صدا و هر سکوتی،اونو یاد من میاره
میشکنه بغض ترانه،غم رو گونه هام میباره
از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد
حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد
دلمو از قلم انداخت،اونکه صاحب دلم بود
منو دوس داشت ولی انگار،اندازش یه ذره کم بود
از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد
حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد

 ================================================

خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد...
خسته شدم بس که تنها دویدم...
اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن...
می خواهم با تو گریه کنم ...
خسته شدم بس که...
تنها گریه کردم...
می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...
خسته شدم بس که تنها ایستادم

====================================================

باید فراموشت کنم / چندیست تمرین می کنم / من می توانم ! می شود ! / آرام تلقین می کنم /حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....تا بعد، بهتر می شود .... / فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم /من می پذیرم رفته ای / و بر نمی گردی همین ! / خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم / کم کم ز یادم می روی / این روزگار و رسم اوست ! / این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم.

========================================================

قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود............
و من چقدر ساده ام که سالهای سال ،در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!(قیصرامین پور)

===================================================

می دونی دل عاشق در مقابل دل معشوق بی دل ، مثل چیه ؟
دل عاشق مثل یه لامپ مهتابی سوخته است .
دلتو می اندازی زمین . جلوی پای دلبرت . می بینتش . سفیدی و پاکیشو . میبینه چقدر ظریفه. می بینه که فقط واسه اونه که می تپه .
فکر میکنین معشوق بی دل چی کار می کنه ؟
میاد جلو . جلو و جلوتر . به دل عاشقش نگاه می کنه . یه قدم جلوتر میذاره .
پاشو میذاره روش . فشارش می ده و با نهایت خونسردی به صدای خرد شدن دل عاشقش گوش می ده .
می دونید فرق دل عاشق با اون لامپ مهتابی چیه ؟
دل عاشق میشکنه ، خرد می شه . نابود میشه . ولی آسیبی به پای معشوق بی دل نمی رسونه . پاشو نمی بره و زخمی نمی کنه . بلکه به کف پاهای قاتلش بوسه می زنه.

===============================================

شیشه دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست این دل با نگاهی سرد پرپر می شود با
خودم عهد بستم بار دیگر که تورا دیدم ... بگویم از تو دلگیرم ولی باز تو
را دیدم و گفتم : بی تو میمیرم

 ========================================================

ه حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر شعرم نشکفته خشکید !
به حرمت اشک ها و گریه های سوزناکم. نه تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی !
میبنی قصه به پایان رسیده است و من همچنان در خیال چشمان زیبای تو ام که ساده فریبم داد!
قصه به آخر رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم !

 =======================================================

اگه نیایی
می دونم آسمون رنگ چشای تو داره
می دونی شب مهتابی پیش تو کم می یاره
می دونم مرغهای ساحل واسه تو دم میزنن
می دونی شن های ساحل واسه تو جون میبازن
می دونم اگه بری همه اونا دق می کنن
می دونی بدون تو یه کنج غربت میمیرم
می دونم با رفتنت آرزوهام سراب میشه
می دونی اگه نیای بدون تو چه ها میشه
می دونم اگه بخوای می تونی باز تو بیای
تو بیای پا بزاری بازم روی دوتا چشام

 ===========================================================

کودک زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن. و یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد. کودک نشنید.او فریاد کشید: خدایا! با من حرف بزن صدای رعد و برق آمد. اما کودک گوش نکرد. او به دور و برش نگاه کرد و گفت خدایا! بگذار تو را ببینم ستاره ای درخشید. اما کودک ندید. او فریاد کشید خدایا! معجزه کن نوزادی چشم به جهان گشود. اما کودک نفهمید. او از سر ناامیدی گریه سر داد و گفت: خدایا به من دست بزن. بگذار بدانم کجایی.خدا پایین آمد و بر سر کودک دست کشید. اما کودک دنبال یک پروانه کرد. او هیچ درنیافت و از آنجا دور شد

==========================================================

جدایی درد بی درمان عشق است
جدایی حرف بی پایان عشق است
جدایی قصه های تلخ دارد
جدایی ناله های سخت دارد
جدایی شاه بی پایان عشق است
جدایی راز بی پایان عشق است
جدایی گریه وفریاد دارد
جدایی مرگ دارد درد دارد
خدایا دور کن درد جدایی
که بی زارم دگر از اشنایی

===============================================================

پیداست هنوز شقایق نشدی
زندانی زندان دقایق نشدی
وقتی که مرا از دل خود می رانی
یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی
زرد است که لبریز حقایق شده است
است که با درد موافق شده است تلخ
عاشق نشدی وگر نه می فهمیدی
پاییز بهاریست که عاشق شده است

.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:غمگین,احساسی,عاشقانه,زیباترین مطالب, :: 17:57
P.sh
فعلا دلتنگی تنها نصیب من از همه ی زیبایی توست …. این روزها می گذرند…. ولی من به این سادگی از این روزهای تلخ نمی گذرم ………. چشمانم شب ترین است دلم ...

فعلا دلتنگی تنها نصیب من از همه ی زیبایی توست

….

این روزها می گذرند….

ولی من به این سادگی

از این روزهای تلخ نمی گذرم

……….

 

 

 

چشمانم شب ترین است
دلم دریاترین ..
رویایم ستاره ترین
و
عشقم کوه ترین…!
کجاست آن فرهادترین …؟

……….

رویاهایم را در کنار کسانی گذراندم که بودند ولی نبودند
همراه کسانی بودم که همراهم نبودن
وسیله کسانی بودم که هرگز آنها را وسیله قرار ندادم
دلم را کسانی شکستند که هرگز قصد شکستن دل آنها را نداشتم
و تو چه دانی که عشق چیست
عشق سکوتی است در برابر همه اینها !!!

……..

فکــر میــکردم تـو همــدردی!
ولــی نــه!
تــو هــم ، دردی….

………….

این روزها اگر کسی پیدا شد
که شماره تلفنت رو حفظ بود
حتماً قدرش رو بدون
خیلی باید خاطرت براش عزیز باشه…

………………..

من تنها از یک چیز می ترسم و آن اینکه شایستگی رنجهایم را نداشته باشم.. سعید

…………………

ای مــتــرســکـــــ ! آنقدر دست‌هایت را باز نکن ، کسی‌ تو را در آغوش
نمی‌‌گیرد ، ایــســتــادگــی هــمــیــشــه تــنــهــایــی‌ مــیــاورد

…………….

بترسید از آدم هائی که عاشق نیستند ولی عاشقی کردن را خوب بلدند

……..

دلتنگی تنها نصیب من از زیبایی های توست

.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 17:51
P.sh

دوستت دارم کمتر از خدا و بیشتر از خودم چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج!!

شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد. بیدار باش من با سبدی پر از بوسه می آیم و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت می کارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم

نور دلیل تاریکی بود و سکوت دلیل خلوت، تنها عشق بی دلیل بود که تو دلیل آن شدی

عشق کنار هم ایستادن زیر باران نیست...!!! عشق این است که یکی برای دیگری چتر شود و دیگری هرگز نفهمد چرا خیس نشد

بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند.قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند.تارموی توست اما ریشه ی عمر من است

فکر می کردیم عاشقی هم بچگیست ... اما حیف این تازه اول یک زندگیست
زندگی چیزیست شبیه یک حباب ... عشق آبادیه زیبایی در سراب
فاصله با آرزو های ما چه کرد ... کاش می شد در عاشقی هم توبه کرد !!!

یه سنگ کافیست برای شکستن یه شیشه! یه جمله کافیست برای شکستن یه قلب! یه ثانیه کافیست برای عاشق شدن! یه دوست مثل تو کافیست برای تمام زندگی

اگه یک روز فکر کردی نبودن یه کسی بهتر از بودنش چشمات و ببند و اون لحظه ای که اون کنارت نباشه و به خاطر بیار اگه چشمات خیس شد بدون داری به خودت دروغ میگی و هنوز دوستش داری


ویلیام شکسپیر میگه : زمانی که فکر می کنی تو 7 تا آسمون 1 ستاره هم نداری یکی یه گوشه دنیا هست که واسه دیدنت لحظه شماری می کنه...
به دریا شکوه بردم از شب دشت، وز این عمری که تلخ تلخ بگذشت، به هر موجی که می گفتم غم خویش؛ سری میزد به سنگ و باز می گشت .!

.پازل دل یکی رو بهم ریختن هنر نیست ..... هر وقت با تیکه های شکسته ی دل یک نفر یک پازل دل جدید براش ساختی هنر کردی

من غروب عشق خود را در نگاهت دیده ام.... من بنای ارزو ها را زهم پاشیده ام.... آنچه باید من بفهمم این زمان فهمیده ام.... در دل خود من به عشق پوچ تو خندیده ام

فقط کسی معنی دل تنگی را درک می کند که طعم وابستگی را چشیده باشد پس هیچوقت به کسی وابسته نشو که سر انجام آن وابستگی دلتنگیست


خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد:
او می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد.
او میگوید نه و چیز بهتری به تو می دهد.
او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد

در اندرون همه ما خزانه‌ای بیکران از عشق و شادمانی و نعمت هست که می‌تواند آنچه را که در آرزوی آنیم، برایمان فراهم کند


دوست خوب داشتن بهتر از تنهایی و تنهایی بهتر از با هر کس بودن است


اگر بدانم که خواب تو را بیشتر خواهم دید برای همیشه دیدن تو هرگز بیدار نمی شوم
اگر بدانم که مردگان تو را بیشتر خواهند دید برای همیشه دیدن تو قید زنده بودن راخواهم زد
عشق بها دارد ... من و تو بودیم و یک دریا عشق ، حالا من هستم یک دنیا اشک ... آری ... عشق بها دارد !!!

آره زندگیم همینه !دیگه چاره ای ندارم !صبح تا شب این شده کارم یا تو باشی و بخندم یا نباشی و ببارم

چه زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو ماندن وبه پای تو سوختن وچه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن برای تو گریستن وبه عشق ودنیای تو نرسیدن ای کاش میدانستی بدون تو وبه دور از دستهای مهربانت زندگی چه ناشکیباست

می دانم روزی با تن خسته و خیس ، سوار بر قطرات درشت باران بر ناوادنهای چشمم فرود می آیی در میان انبوه مژگانم میزبان خواهم بود و در آن لحظه چشمانم را برای همیشه می بندم تا دیگر دوریت را حس نکنم

دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت
ُ
شنیدم که شمشیر یکی را دوتا می کند بنازم به شمشیرعشق که دوتا رایکی می کند .

آنگاه که ضربه های تیشه زندگی را بر ریشه آرزوهایت حس میکنی؛ به خاطر بیاور که زیبایی شهاب ها از شکستن قلب ستارگان است

ما همیشه صداهای بلند را میشنویم، پررنگ ها را میبینیم، سخت ها را میخواهیم. غافل ازینکه خوبها آسان میآیند، بی رنگ می مانند و بی صدا می روند

دلیل آفرینش انسان عشق بود وخدا انسان را عشق افرید چون عشق بود و در قلب انسان عشق را نهاد تا عشق شود پس باید قدر ایننعمت الهی (قدرت عشق) را دانست

گویند لحظه ایست روییدن عشق آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد

خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان باید از جان گذرد هر که شود همدمشان روزی که سرشتند ز گٍل پیکرشان سنگی اندر گٍلشان بود و همان شد دلشان

فریاد من از داغ توست ...... بیهوده خاموشم مکن ...... حالا که یادت میکنم ...... دیگر فراموشم مکن ...... همرنگ دریا کن مرا ...... یکبار معنا کن مرا
دوست دارم تو سیب باشی و من چاقو پوستتو بکنم می دونی چرا؟؟؟ چون چاقو بخواد پوست سیب رو بکنه باید همش دورش بگرده

می دونی زیباترین خط منحنی دنیا چیه ؟ لبخندی که بی اراده رو لبهای یک عاشق نقش می بنده تا در نهایت سکوت فریاد بزنه : دوستت دارم

زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم اما گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم،تو نیز به من آموختی که چگونه دوستت بدارم اما به من نیاموختی چگونه !؟

در عرض یک دقیقه می شه یک نفر رو خرد کرد... در یک ساعت می شه یک نفر رو دوست داشت و در یک روز فقط یک روز می شه عاشق شد ولی یک عمر طول می کشه تا کسی رو فراموش کرد [-o<

من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی

اگر کسی می گوید که برای تو می میرد دروغ میگوید!!! حقیقت را کسی میگوید که برای تو زندگی می کند

رنگین کمان پاداش کسی است که تا آخرین قطره زیر باران می ماند

دو نفر که همدیگر را خیلی دوست داشتند و یک لحظه نمی توانستند از هم جدا باشند، با خواندن یک جمله معـــروف از هــم جـــدا می شــوند تا یکدیگر رو امتحان کنند و هــر کــدام در انتظار دیگــری همدیگر را نمی بینند. چون هر دو به صورت اتفاقی و به جمله معروف ویلیام شکسپیر بر می خورند: « عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال تو است و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبوده »

به دنیایی که نامردان عصا از کور می دزدند ... من از خوش باوری آنجا محبت جستجو کردم ...

اگه یه روز شاد بودی آروم بخند تا غم بیدار نشه و اگه یه روز غمگین شدی آروم گریه کن تا شادی نا امید نشه !

می خواستم اسمتو روی سینه ام خال کوبی کنم! اما ترسیدم که صدای قلبم تورو اذیت کنه...

چشمهای تو مثل دریاست... اجازه میدی جورابامو توش بشورم؟

عاشقت گشتم تو گفتی عاشقان دیوانه اند! عاقبت عاشق شدی دیدی که خود دیوانه ای

امروز روز ملی گلهاست روزت مبارک .... اینو برای همه ی گلهای دنیا که عطرشون رو دوست داری بفرست

چشماتو دایورت کردی رو قلبم خیالی نیست حداقل از رو ویبره درش بیار تا اینقدر دلمو نلرزونه

عشق مثل آب میمونه.....که میتونی توی دستت قایمش کنی..آخرش یه روز دستت رو باز میکنی میبینی نیست... قطره قطره چکیده بی انکه بفهمی.. اما دستت پر از خاطره است

تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست

عشقم را نثار تو کردم...اما نپذیرفتی. عشقم را به تو هدیه کردم آن را دور انداختی، زندگیم را وقف تو کردم اما در کنارم نماندی، کاش روزی آن را برگردانی!

من یاد گرفته ام: مهم نیست که در زندگی چه داری، بلکه مهم اینست که چه کسی را داری.

زندگی را دور بزن و آن گاه که بر تارک بلند ترین قله ها رسیدی، لبخند خود را نثار تمام سنگریزه هایی کن که پایت را خراشیدند.

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد ، به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است

عشق رو میشه تو دستای خسته پدر دید .... و توی نگاه نگران مادر ... نه تو دستای منتظر یه غریبه میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی

.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:غمگین,احساسی,عاشقانه,زیباترین مطالب, :: 17:49
P.sh
شناسنامه زندگی
نام:رنج
نام پدر:مشقت
شهرت:اواره
شغل:ولگردی
محل صدور:دنیای فراموش شدگان
شماره شناسنامه:نامعلوم
نام مادر:سلطان غم
نام همسر:گریه
دین:یهودی
محل کار:شرکت نا امیدی
محل سکونت:شهر مکافات
محکومیت:زندگی کردن
جرم:به دنیا امدن
هدف:دنیای اخرت
تاریخ تولد:هزاروسیصدوهیچ
گروه خونی:نفت سیاه
ادرس:خیابان بدبختی
چهارراه تنهایی
کوچه دربدری
بلوک بی نهایت
...
یادمان باشد سر سجاده عشق؛
جز برای دل محبوب دعایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطر مان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سرو پایی
.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:غمگین,احساسی,عاشقانه,زیباترین مطالب, :: 17:47
P.sh

عشق پر شرار 
 

عشق مرا در نگاهت تیره و تار مكن ، ای مهربان
نور چشمانت را برایم خاموش مكن، ای مهربان 
 
من سوخته ام از این شرار عشق، تو مرا دریاب 

خرقه پوش از این باران عشق شدم ،تو مرا دریاب
 
قفل سنگین قلبت را برایم باز كن، ای نازنین

شعر سپید عشقت را برایم آغاز كن، ای نازنین
 
می خواهم تو را،  در این لحظه های سخت با من باش
می گذارم نام تو را،  در این سینه ی سبز با من باش 
 

 تو آن ستاره ی درخشان در سینه ی عاشق منی ، میدانی 
 تو آن زورق غریب اندیشه ی ذهن عاشق منی،  میدانی 

می گریزم از افسون دبده ی پر مهرت، ای جانان من
 می شتابم به سوی ان قلب خفته ومهربانت، ای جانان من....

.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 17:36
P.sh

نیایش...

نیایش برترین جلوه ی عشق است . نیایش با دعا خواندن تفاوت اساسی دارد . دعا خواندن از سر میجوشد و نیایش از دل . آنها كلمات اند و نیایش ، سكوت محض .
خدا همه چیز ما را می داند ، بنابراین ، به كلمات ما احتیاجی ندارد . او پیش از آنكه ما بگوییم ، شنیده است . نیایش ، محاوره نیست ، بلكه ارتباطی است در سكوت و خلوت . نباید چیزی گفت ، نباید چیزی خواست ، نبایدچیزی طلب كرد ، زیرا پیشاپیش همه چیز داده شده است . خدا پیش از آن كه تو او را بخوانی ، تو را خوانده است . مولوی چه خوب گفته است كه ؛ اولیا دهانشان از دعا خواندن بسته است . آنها در همه لحظات مشغول نیایش اند . در ساحت نیایش ، حتی فكر نیز باید خاموش شود . آنجا فقط چشمان خویش را ببند ، سر خویش را قدری فرو بیاور و مستغرق دریای او شو .
در آن خلوت درون ، جایی كه كلمه ای رد و بدل نمی شود ، برای نخستین بار صدای نجواگر خداوند را می شنوی . این صدا را فقط در آن سكوت و سكون عظیم می توان شنید . این صدا فقط در قلب طنین می اندازد . هنگامی كه دل را از هیاهوی دل مشغولی ها خالی كردی ، نجوای او به گوش می رسد . در واقع دل توست كه با تو سخن می گوید . دل در این هنگام ، همچون نی بر لبان خداوند نشسته است و به آهنگ او مترنم است . حتی در این ساحت نیز پیام او در قالب كلمات به گوش نمی رسد ، بلكه او بی كلام سخن می گوید . او تو را با احساس سپاس و قدردانی سرشار می سازد و تو را لبریز از حضور حقیقت در ساحت جانت می كند . او همه ی این كارها را بدون واسطه كلمات انجام می دهد . بدون كلمات و فقط در قلمرو احساس و تجربه .


 

.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 17:36
P.sh

تو را تنها به کسی هدیه می دهم....

من تو را به کسی هدیه می دهم که از من عاشق تر باشد و از من برای تو مهربان تر.
من تو را به کسی هدیه می دهم که صدای تو را از دور، در خشم، در مهربانی،
در دلتنگی، در خستگی، در هزار همهمه ی دنیا، یکه و تنها بشناسد.
من تو را به کسی هدیه می دهم که راز معصومیت گل مریم و تمام سخاوت های
عاشقانه این دل معصوم دریایی را بداند؛ و ترنم دلپذیر هر آهنگ، هر نجوای
کوچک، برایش یک خاطره باشد.
او باید از نگاه سبز تو تشخیص بدهد که امروز هوای دلت آفتابی است؛ یا آن
دلی که من برایش می میرم، سرد و بارانی است.

ای.... ،ای بهانه ی زنده بودنم؛ من تو را به کسی هدیه می دهم که قلبش بعد
از هزار بار دیدن تو، باز هم به دیوانگی و بی پروایی اولین نگاه من بتپد.

.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 17:36
P.sh

خیال تو....

دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود
تو در کنار من بشینی؟...... محال بود
هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود
چشمان مهربان تو پاک و زلال بود
پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری
با تو چقدر کوچه ی ما بی مثال بود
نشنید لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم های تو محتاج بال بود
سیب درخت بی ثمر آرزوی من
یک عمر مانده بود ولی کال کال بود
گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت
گفتی مجال نیست ولیکن مجال بود
یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چیزی شبیه جام بلور دلی غریب
حالا شکست وای صدای وصال بود
شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خیال تو بودم حلال بود

 

.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 17:36
P.sh

خدا سلام رساند و گفت
 
مادرم خواب دید که من درخت تاکم. تنم سبز است و از هر سرانگشتم، خوشه های سرخ انگور آویزان.
مادرم شاد شد از این خواب و آن را به آب گفت.


 فردای آن روز، خواب مادرم تعبیر شد و من دیدم اینجا که منم باغچه ای است و عمری ست که من ریشه در خاک دارم. و ناگزیر دستهایم جوانه زد و تنم، ترک خورد و پاهایم عمق را به جستجو رفت.
و از آن پس تاکی که همسایه ما بود، رفیقم شد.
و او بود که به من گفت: همه عالم می روند و همه عالم می دوند، پس تو هم رفتن و دویدن بیاموز.
من خندیدم و گفتم: اما چگونه بدویم و چگونه برویم که ما درختیم و پاهایمان در بند!
او گفت: هر کس اما به نوعی می دود. آسمان به گونه ای می دود و کوه به گونه ای و درخت به نوعی.
تو هم باید از غورگی تا انگوری بدوی.
و ما از صبح تا غروب دویدیم. از غروب تا شب دویدیم و از شب تا سحر. زیر داغی آفتاب دویدیم و زیر خنکی ماه، دویدیم. همه بهار را دویدیم و همه تابستان را.

وقتی دیگران خسته بودند، ما می دویدیم. وقتی دیگران نشسته بودند، ما می دویدیم و وقتی همه در خواب بودند، ما می دویدیم. تب می کردیم و گُر می گرفتیم و می سوختیم و می دویدیم. هیچ کس اما دویدن ما را نمی دید. هیچ کس دویدن حبّه انگوری را برای رسیدن نمی بیند.

.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 17:36
P.sh
بی تو خزانم
پس از یک نفس عمیق با اندیشه هایم به دنیای تنهایی ام سفری خواهم کرد آنجا که به هیچ کس
در نیافته است این امنیت ها چگونه بوجود آمده اند.
امشب تمامی حکایت ها سفرها در من نقش بسته اند و هر یکی پس از دیگری مرا به سوی خویش
می کشانند و من غریبانه با تمام تمناهای ماندن هر یک به یک آنها را در آغوش سبزم می نشانم
تمام وجود خستگی های من بوی رفتن میدهد بوی بیقراری همه دیار برای من تنها بیابان عطش
است. عطش عشق من خاموش نگردد هرگز .
حالا همه دوبیتی ها اینجا نشسته اند و من حس میکنم تنهاترینم هیچ طلوعی کنار من نمی ماند
خانزاده از کوچه درویشی ما نمی گذرد هیچ نجوایی نیست که با شبهای سکوت من عاشقانه بماند
و من در اندوهم پی سکوت سکوت آن روزها همراه من بود و من محکوم به همنشینی با او بودم
.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 17:36
P.sh

آموخته ام ؟!
 
آموخته ام ..... كه گاهی تمام چیزهایی كه یك نفر می خواهد فقط دستی است برای گرفتن دست او ، وقلبی است برای فهمیدن وی .
آموخته ام ...... كه راه رفتن كنار پدرم در یك شب تابستانی در كودكی ، شگفت انگیز ترین چیز در بزر گسالی است .
آموخته ام ....... بهترین كلاس درس دنیا كلاسی است كه زیر پای پیر ترین فرد دنیاست .
آ‌موخته ام ....... وقتی كه عاشقید عشق شما در ظاهر نیز نمایان می شود .
آموخته ام ..... تنها كسی كه مرا در زندگی شاد می كند كسی است كه به من می گوید : تومرا. شاد كردی
آموخته ام ..... داشتن كودكی كه در آغوش شما به خواب رفته زیباترین حسی است كه در دنیا وجود دارد .
آموخته ام ...... كه مهربان بودن بسیار مهم تر از درست بودن است .
آمو خته ام ...... كه هرگز نباید به هدیه ای از طرف كودكی ( نه ) گفت .
آموخته ام .... كه همیشه برای كسی كه به هیچ عنوان قادر به كمك كردنش نیستم دعا كنم .
آموخته ام ..... كه مهم نیست كه زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد ،‌ همه ما احتیاج به دوستی داریم كه لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم ....

.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 17:36
P.sh

برد با کیست؟
 
سرو می نازید و می بالید سخت:
«از من آیا هست زیبا تر درخت؟
 برد با من نیست آیا ؟                

من پرند نوبهاری بی خزانم در براست!»
 
گل، به او خندید و گفت:
«از تو زیباتر منم ، کز رنگ و بوی تاج نازم بر سراست!»
 
چهره نرگس به خودخواهی شکفت، 
چشم بر یاران خام اندیش ، گفت:
«دست تان خالی است در آنجا که من ، دامنم سرشار از گنج زر است!»
 
ارغوان آتشین رخسار گفت:
 «برد با همتای روی دلبر است!»  
لاله ها مستانه رقصیدند، 
یعنی :«غافلید! 

در جهانی اینچنین ناپایدار،
برد با آنکس که چون ما سرخوشان ، تا نفس دارد به دست ساغر است!»

.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 17:36
P.sh
به نام او كه  یادش خانه ی تنهایی من است
 
برای بدست اوردن چیزی كه تا به حال نداشته اید باید چیزی شوید كه  تا به حال نبوده اید
 
سپاس خدایی را كه نعمت همت را افرید
 
همت بلند دار كه مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده اند
 
پروانه گاهی فراموش میكند كه زمانی كرم بوده است
 
خودتان را به سمت ماه پرتاب كنید حتی اگر خطا كنید میان ستارگان خواهید بود
 
خطاست اگر بیندیشیم عشق حاصل مصاحبت دراز مدت و باهم بودنی مجدانه است عشق ثمره ی خویشاوندی روحی است واگر این خویشاوندی در لحظه ای تحقق نیابد درطول سالیان و حتی نسل ها نیز تحقق تخواهد یافت
 
بادا كه تمام روزهای عمرتان را زندگی كنید....
.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 17:36
P.sh

نان را از من بگیر ، اگر میخواهی ،
هوا را از من بگیر ، اما
خنده ات را نه .

گل سرخ را از من بگیر
سوسنی را كه میكاری ،
آبی را كه به ناگاه
در شادی تو سرریز میكند ،
موجی ناگهانی از نقره را
كه در تو میزاید .

از پس نبردی سخت باز میگردم
با چشمانی خسته
كه دنیا را دیده است
بی هیچ دگرگونی ،
اما خنده ات را كه رها میشود
و پرواز كنان در آسمان مرا میجوید
تمامی درهای زندگی را
به رویم میگشاید

عشق من ، خنده تو
در تاریك ترین لحظه ها میشكفد
و اگر دیدی ، به ناگاه
خون من بر سنگفرش خیابان جاری ست ،
بخند ، زیرا خنده تو
برای دستان من
شمشیری است آخته .

.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 17:36
P.sh
گرچن بلیر: او موهای طلایی مادر زادی داردو در رشته اسنو برد فعالیت میکند.

.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 14:39
P.sh
هدیه تهرانی متولد 4 تیر 1351 است. او بازیگر سینما و برندۀ دو جایزه سیمرغ بلورین از جشنواره فیلم فجر میباشد. شروع کارنامه بازیگری او با بازی در فیلم سلطان به کارگردانی مسعود کیمیایی در سال 1375 بود.


.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 14:39
P.sh
پلیس ایالت میزوری آمریكا از دستگیری نوجوانی خبر داد كه یك دختر 9 ساله را به قتل رسانده  بود.


 
به گفته پلیس، آلیس كه هنگام قتل دوست خود 15 سال داشت در بازجویی هایش گفت: دوستم را به قتل رساندم تا احساس فردی را كه فردی را به قتل رسانده، درك كنم. او در بخشی از دفتر خاطراتش نوشته  است: اقدام به قتل هیجان آور و لذت بخش است!
.وبلاگ عشق تلخ یکی از عاشقونه و غمگين ترين وبلاگ ها (لطفا نظر يادتون نره)

           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 14:39
P.sh

درباره وبلاگ


از اين كه به وبلاگ اومدین ممنونم....امیدوارم که از مطالب استفاده کنین
آخرین مطالب
type="application/x-shockwave-flash" data="http://dl.paeizi.ir/music/player/4.swf" width="60" height="20" id="dewplayer" name="dewplayer">

&autostart=1&autoreplay=1&showtime=1&volume=100&volumecolor=0xBE7FAB&equalizercolor=0xBE7FAB&theme=violet" />
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق تلخ و آدرس .eshghtalkh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته  در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.